به خاطر تو...
پرسید : به خاطر کی زنده هستی؟
با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو...
گفتم به خاطر هیچ کس
پرسيد : پس به خاطر چی زنده هستی؟
با اینکه دلم می خواست داد بزنم به خاطر دل تو...
گفتم: بخاطر هیچ چیز
پرسیدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟
در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود گفت:
بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زنده ست

+ نوشته شده در جمعه بیست و دوم آذر ۱۳۹۲ ساعت 6:40 توسط تاني
|
سلام من تاني هستم .